کد مطلب:141820 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

شهادت اسلم
سیره ها و مقاتل درباره نحوه شهادت اسلم گفته اند: او برای جنگ خارج شد در حالی كه این اشعار را می خواند:



«امیری حسین و نعم الامیر

سرور فؤاد البشیر النذیر؛




امیرم حسین است و او بهترین امیر است، او موجب سرور و شادی دل، و بشارت دهنده و ترساننده از خطرهاست».

اباعبدالله الحسین علیه السلام به سوی غلام خود «اسلم» كه در حال احتضار بود، حركت فرمود. [1] زمانی كه او را دید، هنوز رمقی از حیات در تن داشت. به امام حسین علیه السلام اشاره ای كرد كه امام او را در برگرفت و صورت به صورت او نهاد. او تبسمی كرد و گفت: «چه كسی مثل من است كه پسر رسول خدا علیه السلام گونه اش را بر گونه او نهد». سپس روح پاكش به عالم اعلی پر كشید. [2] .

درسی كه می توان گرفت: او دیگر غلامی است كه امام بر بالینش حضور یافته است.او عمری را در خدمت فرزند پیامبر بود و به خوبی از رفتار اهل بیت علیهم السلام باخبر بود؛ با این همه، برخورد امام چنان او را به هیجان آورد كه به زبان آمد و حالت فخر و شیفتگی در چهره اش نقش بست.


[1] در برخي مقاتل است كه «فجائه الحسين عليه السلام، فبكي، و وضع فره؛ امام آمد، بر او گريست و صورت به صورت او نهاد» سپس آمده «ففتح عينيه و راه فتبسم، ثم صار الي ربه» مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 23، پس از اين بود كه «اسلم» چشم خود را باز كرد، و همين كه امام را ديد تبسمي كرد و به سوي پروردگارش شتافت.

[2] ابصار العين، ص 96.